مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه می دهی؟
میشود وقتی مینویسی
دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز !
از دلتنگیت میمیرم
وقتی نیستی
میخواهم بدانم چی پوشیدهای
و هزار چیز دیگر
تو بگو
چطور به خودم و خدا
کلافه بپیچم
تا بیایی؟
خندههای تو
کودکیام را به من میبخشد
و آغوش تو
آرامشی بهشتی
و دستهای تو
اعتمادی که به انسان دارم
...
چقدر از نداشتنت میترسم
این شعر را همین حالا بخوان وگرنه بعدها باورت نمی شود هنگام سرودنش چگونه دیوانه وار عاشقت بودم همین حالا بخوان این شعر را که ساختار محکمی ندارد و مثل شانه های تو هربار گریه می کنم می لرزد هربار گریه می کنم و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نیست که عاشقت شدم ... امشب لب رودخانه نشستم و گریه کردم . خدایا؟ کمی بیا جلوتر... میخواهم درگوشت چیزی بگم... این یک اعتراف است... من بی او دوام نمی آورم مـــذکر عزیــــز : " مـــــ♥ــــرد " بـــاش ! زمیــــن به مــــرد بودنـ ــــت نیــــاز داره ! مــــرد باش ؛ نـــه فقط با جســ♥ــمت !
مردونه حــــــرف بزن ، مــــ♥ـــــردونه بخنــــــد ، مردونه گریــــــه کن ، مــــــردونه عشـــ♥ـــق بورز ، مردونه ببــــــــخش ، . . . ! مرد بــــــاش و هیچ وقت نامـــ♥ــردی نکن ؛ مخصوصـــــا در حق کســـــی که باورت کـــ♥ـــرده و بهـــــت تکیـــــه کرده..... آن شب ... سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... ! گل نازم حلالم کن حالا که سرد و داغونم حالا که میرم از یادت به جرمی که نمیدونم گل نازم حلالم کن اگه چشمات خیانت کرد اگه از دست من دستات به دست دیگه عادت کرد حلالم کن گل نازم اگه راز از تو پوشوندم اگه هرگز نمیخواستم بفهمی عاشقت بودم گل نازم نمیدونم کجای قصه هات بودم نمیدونم به چه جرمی دلیل گریه هات بودم گل نازم حلالم کن..... از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ...
از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ... از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ... از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ... از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ... هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم .... نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم . نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت . محال است دیگر برگردم ، حتی اگر از غم و غصه بمیرم.... میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی.... یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتیهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم....
نه شاعرم تا بتونم واسه نگاهت غزل بگم
نه قادرم تا بتونم واسه چشات قصد بگم
فقط اینو خوب میدونم تا زنده ام تا جون دارم دوست دارم...
دلتـــــو شکست؟
بهت دروغ گفت؟
دوست نداشت؟
...
بیخیال عزیــــزم!!
لیــاقـــــــــ ــتت رو نداشته..
دنیا همینجوری نمیمونه;
یـــه روزی.. یــــه جایی ..یــه جوری عاشق میـــشه که,
خودش میفهمه با دلت چیکار کرده و
همین که روی برگشتن نداره خودش بــــزرگترین
زجـــــــــــــ ـــــــره براش...
مـــــرد بــــاش با نگــــاهت ، با احســ♥ــاست ، . . . !
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
تماشا می کرد ...
عاشــقـــانه تر ..
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
خوشبخت بشی عزیزکم بدون حتی اسم من
یادت بمونه عشق توست ، تو تار و پود و جسم من
خوشبخت بشی بهار من فدای قلب عاشقت
نیستم دیگه که دردامو یواشکی بگم بهت
خوشبخت بشی خدا کنه باشی و اشکی نریزی
دوست ندارم خیس شه چشات حتی به قدر ناچیزی
خوشبخت بشی مثل قدیم لبات پر از خنده باشه
رفیق تو از این به بعد رفاقتش با درداشه
خوشبخت بشی که آرزوم تا ته دنیا همینه
خوش ندارم دوتا چشام تو رو تو غمها ببینه
خوشبخت بشی که راضی ام از تو و عشق پاک تو
بدون که باز دوست داره مخلص سینه چاک تو
خوشبخت بشی گریه نکن که عین ماهی جون میدم
راضی نشو با اشک تو دل رو به دست غم بدم
خوشبخت بشی ببین منو دارم میخندم زورکی
خودت بگو که بعد از این غصه هامو بگم به کی
خوشبخت بشی عزیز من که کم نذاشتی واسه من
یادم نمیره اون شبو که دستتو دادی به من
خوشبخت بشی غصه نخور تنهایی عادت منه
بغض نکن و قوی بمون نذار دلم جون بکنه
خوشبخت بشی اینا چیه داره میریزه از چشات
دوست دارم گریه نکن دلم چه تنگ میشه برات
Design By : RoozGozar.com |