امروز معلم عشق گفت :

دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند !

مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند .

گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟

لبخند تلخی زد و گفت :

شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد …....!!ا

نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 4:39 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

نمی دانستم باید فاصله ها را رعایت کرد

حتی

با آدم ها

چرا که یک دفعه می زنند روی ترمز

و

آن وقت تو مقصر می شوی...



نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 4:28 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

مرا!

شبی از پشت یک تنهایی تاریک و ساکن

میان رعد و برق وحشی غران

 در پشت ابر غم

به آرامی رها کردند،

دلم ترسید و قلبم را شکست

و

داغیش چشمان خضراییم را،

و با خود برد و ویران کرد

هر آنچه آرزو در راهش بود.

از آن شب تاکنون مردند تمام آرزوهایم...



نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 4:23 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

تنها زمانی که تو در کنارم بمانی دلم قرص میشود

و

آنگاه فریاد میزنم

که

تمام قرص های دنیا جز تو ضرر دارد...



نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 4:22 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

دوباره همان بغض های تلخ تکراری!

دیگر عادت کرده ام

ولی

با خوردن این همه غصه

دیگر از همه چیز سیر شده ام!

حتی زندگی...



نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 4:21 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

وقتی تو رسیدی و به کلبه دلم پا گذاشتی

در باورم نمی گنجید تو را در خلوتم بپذیرم!

بیگانه ای بودی هم قفس بامن...

برای خود عالمی داشتی دورتر از ستاره های دوردست

در سرزمینی که به روح من راهی نداشت

و

ناگهان تو را در روح خود حس کردم.

در هر کلامت صدای لغزیدن بهار

روی تن یخ زده ی دشت زمستانی شنیده می شود.

تو بهار شدی

بهار با تو جان گرفت

تابستان با بودن تو هست شد

پاییز چشمان هفت رنگش را از تو گرفت

و

زمستان نجابت کوههای پر برفش را.

تو برایم فرشته عشق شدی

و هستی تا ابد...



نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 4:20 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

حتی شراب هم

به مستی من حسادت می کند

آنگاه که

خمار یک لحظه نگاه تو می شوم...



نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 4:19 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

آره منم همون بهونه ی همیشگی

دلم میخواد ببینمت آخه واست تنگه دلم

چشام دوباره خیسن و پر از آهه دلم

فدای مهربونیات تویی تموم زندگیم

تنها تویی برای من بود و نبود زندگیم...



نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 4:18 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

لالالالا بخواب عاشق بیداره

برای خاطر تو بی قراره

لالایی کن دلش آروم بگیره

که دنیاش بی تو معنایی نداره

لالالالا دل تو جای غم نیست

دو چشمون قشنگت جای نم نیست

بخواب من غصه هات رو بر می دارم

آخه سهم من از عشق تو کم نیست



نوشته شده در دوشنبه 92/11/28ساعت 4:17 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

دلـــــم یکـــــ کــوچـــهـ میخـــــواهَــــد

بـــے بــــن بَستــــــ . . .


و بــــارانـــے نَــــم نَــــم . . .


و یکـــــ خـــــدا ،


کـــهـ کَــمـــے بــــا ـهَــــم راه بــــرَویـــــم



هَـمـیـــن


نوشته شده در جمعه 92/11/25ساعت 1:46 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |

   1   2   3   4      >

آخرین مطالب
» هر از گاهی...
لــحــظــه آمــدنــت...
ببار باران ...
مستی...
خـداحـافـظ ...
لعنت...
یه روزهایی هست ...
لمس کن...
ته ته عشق...
وفاداری...
کنارم بخواب...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com