نمی دانستم باید فاصله ها را رعایت کرد حتی با آدم ها چرا که یک دفعه می زنند روی ترمز و آن وقت تو مقصر می شوی...
مرا! شبی از پشت یک تنهایی تاریک و ساکن میان رعد و برق وحشی غران در پشت ابر غم به آرامی رها کردند، دلم ترسید و قلبم را شکست و داغیش چشمان خضراییم را، و با خود برد و ویران کرد هر آنچه آرزو در راهش بود. از آن شب تاکنون مردند تمام آرزوهایم... تنها زمانی که تو در کنارم بمانی دلم قرص میشود و آنگاه فریاد میزنم که تمام قرص های دنیا جز تو ضرر دارد... دوباره همان بغض های تلخ تکراری! دیگر عادت کرده ام ولی با خوردن این همه غصه دیگر از همه چیز سیر شده ام! حتی زندگی... وقتی تو رسیدی و به کلبه دلم پا گذاشتی در باورم نمی گنجید تو را در خلوتم بپذیرم! بیگانه ای بودی هم قفس بامن... برای خود عالمی داشتی دورتر از ستاره های دوردست در سرزمینی که به روح من راهی نداشت و ناگهان تو را در روح خود حس کردم. در هر کلامت صدای لغزیدن بهار روی تن یخ زده ی دشت زمستانی شنیده می شود. تو بهار شدی بهار با تو جان گرفت تابستان با بودن تو هست شد پاییز چشمان هفت رنگش را از تو گرفت و زمستان نجابت کوههای پر برفش را. تو برایم فرشته عشق شدی و هستی تا ابد... حتی شراب هم به مستی من حسادت می کند آنگاه که خمار یک لحظه نگاه تو می شوم...
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی آره منم همون بهونه ی همیشگی دلم میخواد ببینمت آخه واست تنگه دلم چشام دوباره خیسن و پر از آهه دلم فدای مهربونیات تویی تموم زندگیم تنها تویی برای من بود و نبود زندگیم... لالالالا بخواب عاشق بیداره برای خاطر تو بی قراره لالایی کن دلش آروم بگیره که دنیاش بی تو معنایی نداره لالالالا دل تو جای غم نیست دو چشمون قشنگت جای نم نیست بخواب من غصه هات رو بر می دارم آخه سهم من از عشق تو کم نیست دلـــــم یکـــــ کــوچـــهـ میخـــــواهَــــد بـــے بــــن بَستــــــ . . .
دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند !
مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند .
گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟
لبخند تلخی زد و گفت :
شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد …....!!ا
و بــــارانـــے نَــــم نَــــم . . .
و یکـــــ خـــــدا ،
کـــهـ کَــمـــے بــــا ـهَــــم راه بــــرَویـــــم
هَـمـیـــن
Design By : RoozGozar.com |