غریبه ام و در این شهر مست تنهایی 


به رغم غربت من ، شهره ام به شیدایی

 

غریبه ام و دلم همدلی طلب دارد

 

در این تراکم غربت عجب تقاضائی  !


غریبه ام و سلامم جواب می خواهد


سلام بی جواب دلم صحنه ای تماشائی

 

دلم گرفته خدایا تو هم غریب شدی؟

 

بیا رفیق دلم شو، زغربتت به درآیی


دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست


اگر چه نیست شعر من اما ، چه بند زیبایی


خدای جمله غریبان ، رفیق شبهایم


همین که فکر من هستی چه غم ز تنهایی؟؟؟

نوشته شده در یکشنبه 92/4/23ساعت 10:21 عصر توسط dashdash نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» هر از گاهی...
لــحــظــه آمــدنــت...
ببار باران ...
مستی...
خـداحـافـظ ...
لعنت...
یه روزهایی هست ...
لمس کن...
ته ته عشق...
وفاداری...
کنارم بخواب...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com