آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند… بآورتـــ بِشَود یآ نـہ روزے مـے رسُد کـہ دِلَتــ برآے هیچ کَس؛ بـہ اَندآزه ے مَـ?? تَنگــ نَـ??وآهَد شُد برآی نِگآه کَردَنمـــ ??ـَندیدنمـــ اَذیتـــ کردَنمــــ برآی تَمآم لَحظآتـے کـہ دَر کـ ـنارَم دآشتی روزے خوآهد رسید کـہ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـ?? خوآهـے بود می دآنم روزے کـہ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـ?? نخوآهد شُد بعضی وقتهــآ... دل اگر بســــــتی ، نــذر ?ـر?ه ام اگـر نیآیـے ، پیـآ?ه از یآ?ت بــِروَمـ ...! نمی نویسم … کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه… گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت… نمی نویسم … تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ…. نـمـی نـویـسـمــ…. تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ…. تـا نـخـوانـی… نـدانـی…. کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!! مـی خـنـدمــ…. تـا یـادم بـمــانـد… تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…! تـا یـادم نـرود… کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد… تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر ان مهرداد سـابـق نـیـسـتـمــ… شـکـسـتـه امــ…. روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ…. ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ…. و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد… خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد… و اکــنـون ایــن مـنـمــ! هـمـان مــهــــرداد دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد! بـگــذار نـنـویـســـمــ… مــن… لــبــخـنـد مـی زنــمــ…. همیشه وقتی یکی ازم میپرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم... . ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم: یکی!!! میدونی چرا؟ چون قویترین و بزرگترین عددیه که میشناسم... . دقت کردی که قشنگترین و عزیزترین چیزای دنیا همیشه یکی هستن؟؟؟ ماه یکیه... . خورشید یکیه... . زمین یکیه... . خدا یکیه... . مادر یکیه... . پدر یکیه... . تو هم یکی هستی... . وسعت عشق من به تو هم یکیه... . پس اینو بدون از الآن و تا همیشه یکی دوستت دارم... . توی مارپله ی زندگی ، مهره نباش که هر چی گفتن بگی باشه …! تاس باش که هر چی گفتی بگن باشه !... کاش توی زندگی هم مثل فوتبال وقتی زمین میخوردی و از درد به خودت میپیچیدی یه داور میاومد از آدم میپرسید: میتونی ادامه بدی؟!تو هم میگفتی نه ، باید برم بیرون دوستتدارمهارانگهمیداریبرایروزمبادا، دلمتنگشدههارا،عاشقتمهارا … اینجملههاراکهارزشمندندالکیخرجکسینمیکنی! بایدآدمشپیداشود! بایدهمانلحظهازخودتمطمئنباشیوبایدبدانیکهفردا،ازامروزگفتنشپشیماننخواهیشد! سِنتکهبالامیرودکلیدوستتدارمپیشتمانده،کلیدلمتنگشدهوعاشقتمماندهکه خرجکسینکردهایورویهمتلنبارشدهاند! فرصتنداریصندوقتراخالیکنی.! صندوقتسنگینشدهونمیتوانیباخودتبِکشیاش… شروعمیکنیبهخرجکردنشان! تویمیهمانیاگرنگاهتکرداگرنگاهشرادوستداشتی تویرقصاگرپابهپایتآمداگرهوایتراداشتاگرباتوترانهرابهصدایبلندخواند تویجلسهاگرحرفیراگفتکهحرفتوبوداگراستدلالیکردکهتکانتداد درسفراگرشوخوشنگبوداگرمدامبهخندهاتانداختواگرمنظرههایقشنگرانشانتداد براییکییکدوستتدارمخرجمیکنیبراییکییکدلمبرایتتنگمیشودخرجمیکنی! یکچقدرزیبایییکبامنمیمانی؟ بعدمیبینیآدمهافاصلهمیگیرندمتهمتمیکنندبههیزی… بهمخزدنبهاعتمادآدمها! سواستفادهکردنبهپیریومعرکهگیری… امابگذاربهسنتوبرسند! بگذارصندوقچهشانلبریزشودآنوقتحالامروزتورامیفهمندبدوناینکهتورابهیادبیاورند غریباستدوستداشتن. وعجیبترازآناستدوستداشتهشدن... وقتیمیدانیمکسیباجانودلدوستماندارد ... ونفسهاوصداونگاهماندرروحوجانشریشهدوانده؛ بهبازیشمیگیریمهرچهاوعاشقتر،ماسرخوشتر،هرچهاودلنازکتر،مابیرحمتر. تقصیرازمانیست؛ تمامیِقصههایِعاشقانه،اینگونهبهگوشمانخواندهشدهاند غریبه ام و در این شهر مست تنهایی غریبه ام و دلم همدلی طلب دارد در این تراکم غربت عجب تقاضائی ! غریبه ام و سلامم جواب می خواهد سلام بی جواب دلم صحنه ای تماشائی دلم گرفته خدایا تو هم غریب شدی؟ بیا رفیق دلم شو، زغربتت به درآیی دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست اگر چه نیست شعر من اما ، چه بند زیبایی خدای جمله غریبان ، رفیق شبهایم میـدآنی ، گاهــی بایــد آرزوهـایـــت را مثـل قاصـــدکـــ این است سرنوشت عشق من؟؟؟
از شدت دلتنگیــــ ،
گریهــ کهــــ هیچ...!!!
دلــ♥ــَت می خــوآهــَد ؛
هــآی هــــآی بمیــــری...!
محـــــــکم نبند!
مراقب باش گره کور نزنی...!
او میـــــــــــــــــــــــرود!
به رغم غربت من ، شهره ام به شیدایی
گـآهی سـَنگــدِل تـَریـن آدم دُنیـآ هـَم که بـآشی ،
یـک آن، یـآد کـَسی روی قـفـَسهـ سیـنهـ ات
ســَنگــینی میکــُنــَد
آنوقــت به طــور کـآملا غریزی،
نـَفــَس عمیـقی میکــِشی تـآ ســَنگ کـــوب نـَکـُنی...
بگــــذاری کـفـــ دســتت
و بــسـپـاریشـــــان به دســـــتــ بـــاد
تا بـروند و ســـهم دیگــــرانـــ شــــوند...
Design By : RoozGozar.com |